با پیروزی انقلاب، تعداد زیادی از بابیان و بهائیان ثروتمند نجفآباد به همراه طاغوتیها و ملاکین فراری شدند و اموالشان مصادره. در این اموال، از منزلمسکونی بود تا باغ، زمینزراعی و برخی ساختمانهای اداری. در محدودۀ مقابل فرمانداری، از تقاطع خیابان ریاضی تا میرداماد تعدادی ساختمان اداری وجود داشت که سپاه در محل سابق ادارۀ ورزش مستقر شد. ساختمانی دوطبقه که در طبقۀ دومش اطلاعاتسپاه به همراه برخی دیگر از زیرمجموعههای سپاه مانند بخش آموزش مستقر شدند. از این ساختمان تا تقاطع ریاضی، چیزِ خاصی وجود نداشت ولی زمین را دیوارکشی کرده بودند. در بخشی از این زمین که سالها بعد میزبان اداره ورزش و جوانان فعلی شد، آشپرخانه و پارکینگ سپاه دائر شد. با تعدادی سایهبان، فضایی برای پارکینگ خودروهای آشپرخانه و اطلاعات ایجاد کردند.
از ساختمان سپاه که به سمتِ تقاطع میرداماد حرکت میکردی، اول منزل رئیس شهربانی (محل فعلی کانون پرورش فکری کودکان) بود و بعد هم محوطهای دیوارکشی شده که به تدریج با ایجاد برخی زیرساختها به عنوان تعمیرگاه، ترابری و پمپبنزین سپاه مورد استفاده قرار گرفت. در حال حاضر، کلانتری 12 و شرکت تعاونی نیروی انتظامی در این محدوده فعالیت میکنند. طی سالهای بعد قصد داشتند ساختمانی چندطبقه در محل فعلی باشگاه ورزشی شهید حسن سرباز بسازند ولی فرمانداری به دلیل مخدوششدن دید و نور ساختماناش، مانع شد و کار در حد همان زیرزمین باقی ماند. دیوار محوطۀ مقابل فرمانداری نیز تخریب و از آن به عنوان محل تردد و پارکینگ استفاده کردند.
اولین فرماندۀ سپاه نجفآباد، فتحالله معین بود که بعدها مناصبی مانند استانداری اهواز و ریاست شورای شهر اصفهان به کارنامهاش اضافه شد. پس از او به ترتیب مصطفی حسناتی، مصطفی نمازی، علیرضا کامرانی و برخی افراد از کاشان و اصفهان تا چندسال بعد از پایان جنگ مسئولیت سپاه را داشتند. بعد از این مقطع، سپاه به مجموعۀ فعلی خود در نزدیکی میدانبسیج منتقل شد.
سپاه، اولین کارش برقراری گشتهای امنیت محلهای بود و به تدریج در نبود یا ضعف دستگاههای دولتی متولی، انجام خیلی از کارها به گردناش افتاد. مردم تقریباً هر کاری داشتند، سراغ سپاه میآمدند. از دعوا، سرقت، شکایت و اختلاف خانوادگی گرفته تا تصادف جرحی و اهدای خون. اگر از بیمارستان تقاضای گروهخون خاصی میشد، چند نفر که خونشان جور در میآمد، میرفتند برای اهداء. حتی یکبار بچههای سپاه به دنبال تماسی تلفنی، زنی که دردزایمان گرفته بود را به بیمارستان میرسانند. در آتشسوزیها نیز بچههای سپاه مسئول نظارت بر حسن اجرای کار ماموران آتشنشانی و جلوگیری از ازدحام و بینظمی مردم بودند. به تدریج با تقویت و احیاء ادارات و مجموعههای مختلف، کارهای متفرقۀ سپاه کاهش یافت. اوایل سال77 که برخی در اعتراض به حصر مرحوممنتظری، بخشهایی از نجفآباد را به آشوب کشیدند، ساختمان سپاه از اهداف اصلی حملات بود. پستهفروشی در ابتدای خیاباندانش بود که گاریاش را شبها داخل ساختمان سپاه میگذاشت. همزمان با حمله به ساختمان، تمام پستهها را ریختند داخل خیابان.
برخی کسانی که در سالهای ابتدایی جنگ با سپاه به عنوان نگهبان و نیروی گشت همکاری میکردند، از رانتِ اطلاعاتی استفاده کرده و موقع واگذاری زمینهای مصادرهای در محدودۀ ویلاشهر یا اراضی بدونصاحب جنوب شهر در اطراف «شرکت سابیر» به نان و نوایی رسیدند. از یک تا 5جریب برای خود، فرزندان یا نزدیکان زمین گرفتند و به مرور آبادش کردند.
(راوی: اسدالله موحدی)